۳۱۱ بار خوانده شده

غزل ۲۹۳

از تندی خوی تو گهی یاد نکردم
کز درد ننالیدم و فریاد نکردم

پیش که رسیدم، که ز اندوه جدائی
نگریستم و حرف تو بنیاد نکردم

با اینهمه بیداد که دیدم ز تو هرگز
دادی نزدم ناله ز بیداد نکردم

گفتی چه کس است این ، چه کسم، آن که ز جورت
جان دادم و آه از دل ناشاد نکردم

وحشی منم آن صید که از پا ننشستم
تا جان هدف ناوک صیاد نکردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۹۲
گوهر بعدی:غزل ۲۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.