هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم، اندوه و تنهایی سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی مانند دریا، خشکی، اشک، آه و آتش، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. او از تیره‌بختی، ندامت و بی‌پناهی می‌گوید و محیط اطرافش را نیز تاریک و غمگین توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. درک کامل این احساسات و تصاویر شاعرانه معمولاً به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد.

شمارهٔ ۴۰۹

اشک چشم شبنمم در حسرت روی گلم
دست پرورد فغانم خانه زاد بلبلم

حاصل من نیست در ایام غیر از پیچ و تاب
در بیابان گردبادم در گلستان سنبلم

زردرویی می کشم از دست خشک خویشتن
پنجه برگ خزانم شانه بی کاکلم

جوش اشکم سینه بر غم می نهد افلاک را
موج سیل نوبهارم سیلیی روی پلم

ارغوان زاریست از خون سیدا مژگان من
ملک هندم تیره بختی دیده شهر کابلم

اشک چشمم بی رخت امشب گره شد بر دلم
بوی خون می آید از لبهای خشک ساحلم

گر به دریا رو نهم گرداب گردد گردباد
در چمن سازم وطن گردد بیابان منزلم

ماهتاب از کلبه ام چون تیره بختان بگذرد
شمع انگشت ندامت می شود در محفلم

از زمین من نمی روید گیاهی جز سپند
خوشه من برق و خرمن آه و آتش حاصلم

سیدا امروز زنم در بحر اهل جود نیست
می رود اکنون به خشکی کشتی دریا دلم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.