هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر درد و رنج انسان در زندگی است که با وجود سختی‌ها و محنت‌های روزگار، به عشق و شراب به عنوان تسکین‌دهنده‌های روح روی می‌آورد. شاعر از تشنگی‌های بی‌پایان، ستمگری‌های زمانه و غم فردای محشر سخن می‌گوید، اما در عین حال، از لذت‌های زندگی مانند شراب و عشق نیز بهره می‌برد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی، درد و رنج انسانی و اشاره به شراب است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به دانش ادبی و عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۴۳۶

روزگاری شد که خون از دیده تر می خوریم
در بهشت افتاده ایم و آب کوثر می خوریم

مغز اندر استخوان داریم و محنت روزیم
سنگها از هر طرف چون بسته بر سر می خوریم

ما کباب سینه بی کینه یار خودیم
باده گلگون تر از خون کبوتر می خوریم

بسته ایم از خلق چشم و کامرانی می کنیم
شسته ایم از بحر دست و آب گوهر می خوریم

ما کجا ای خضر آب چشمه حیوان کجا
رحم بر لب تشنگی های سکندر می خوریم

بهر شیرین بیستون را کوهکن گهواره کرد
ما چو طفلان شیر از پستان مادر می خوریم

می توان پی برد از پیشانی خورشید و ماه
پیش پاهایی که از چرخ ستمگر می خوریم

با زبان دوستی از خلق گیریم انتقام
خوان مردم آشکارا همچو نشتر می خوریم

آب حیوان تا قیامت با خضر پیوند باد
ما شراب زندگی از دست دلبر می خوریم

سیدا چون غنچه سر بر زانوی خود مانده ام
کس چه داند ما غم فردای محشر می خوریم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.