هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از دوری یار و رانده شدن از مجلس خاصش شکایت دارد و به یاد روزهایی میافتد که در کنار یار بود و حتی در اوج رنج، عشقش را ابراز میکرد. همچنین، از وفاداری خود و بیوفایی دیگران میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و اندوه نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی برای درک کامل دارند.
غزل ۲۹۶
منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم
بوده در مجلس اغیار چنین فهمیدم
صبر رنجیدنم از یار به روزی نکشید
طاقت من چو همین بود چه می رنجیدم
غیر دانست که از مجلس خاصم راندی
شب که با چشم تر از کوی تو بر گردیدم
یاد آن روز که دامان توام بود به دست
میزدی خنجر و من پای تو میبوسیدم
وحشی از عشق خبر داشت که با صد غم یار
مُرد و حرفی گله آمیز ازو نشنیدم
بوده در مجلس اغیار چنین فهمیدم
صبر رنجیدنم از یار به روزی نکشید
طاقت من چو همین بود چه می رنجیدم
غیر دانست که از مجلس خاصم راندی
شب که با چشم تر از کوی تو بر گردیدم
یاد آن روز که دامان توام بود به دست
میزدی خنجر و من پای تو میبوسیدم
وحشی از عشق خبر داشت که با صد غم یار
مُرد و حرفی گله آمیز ازو نشنیدم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۲۹۵
گوهر بعدی:غزل ۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.