۱۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۲

از دل زارم نفس مأیوس می آید برون
بوی شمع کشته زین فانوس می آید برون

در گلستانی که گردد نوخط من جلوه گر
سبزه اش همچون پر طاووس می آید برون

زآستین شاخ گلهای چمن وقت خزان
جای هر برگی کف افسوس می آید برون

نشاء می عاقبت دیوانگی بار آورد
رفته رفته عاشق از ناموس می آید برون

شمع رخسار که امشب خانه روشن می کند
مرده پروانه از فانوس می آید برون

بانگ هستی خشک مغزان را صدای رحلتست
ناله واحسرتا از کوس می آید برون

منعمان عهد ما هر جا که منزل می کنند
از زمین قارون پی پابوس می آید برون

سیدا با این فغان گر پا گذارم سوی دیر
پیشباز ناله ام ناقوس می آید برون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.