۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۵

آمد بهار بر کف ساقی پیاله کو
در صحن بوستان گل و بر دشت لاله کو

گل کرده غنچه و قفس از جوش نوبهار
ای مرغ بال بسته تو را آه و ناله کو

گردیده اند رام به صیاد آهوان
آن وحشی که بود به چشم غزاله کو

کردی چو صفحه نامه اعمال خود سیاه
ای بوالفضول مزد کتاب و رساله کو

بهر هوای نفس ز خلوت شدی برون
ای شیخ شهر طاعت هفتاد سال کو

خط آمد و گرفت ز یار انتقام ما
ای آنکه بود صاحب چندین حواله کو

ای سیدا ز عشق نشانی به دهر نیست
داغی که بود بر جگر ما و لاله کو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.