هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از ناتوانی و درماندگی خود در برابر مشکلات و جداییها سخن میگوید. او خود را زندانی هجر و حسرت میداند و از این که در طلسم حیرت و ناامیدی گرفتار شده، ابراز ناراحتی میکند. شاعر به این موضوع اشاره میکند که جدایی دائمی جایز نیست و خود را مفتی مسائل عشق و محبت معرفی میکند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از واژگان و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل ۳۰۵
صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشستهست طاقتم
من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم
زندان بی در است کدورتسرای هجر
من چون در این طلسم فتادم به حیرتم
جایز نداشتهست کسی هجر دائمی
من مفتی مسائل کیش محبتم
وحشی منم مورخ زندانیان هجر
زیرا که دیر سالهٔ زندان حسرتم
خوش بر سر بهانه نشستهست طاقتم
من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم
زندان بی در است کدورتسرای هجر
من چون در این طلسم فتادم به حیرتم
جایز نداشتهست کسی هجر دائمی
من مفتی مسائل کیش محبتم
وحشی منم مورخ زندانیان هجر
زیرا که دیر سالهٔ زندان حسرتم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۳۰۴
گوهر بعدی:غزل ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.