۳۸۱ بار خوانده شده

غزل ۳۰۵

صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم
خوش بر سر بهانه نشسته‌ست طاقتم

من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم
گیرم که استوار بود پای جرأتم

زندان بی در است کدورتسرای هجر
من چون در این طلسم فتادم به حیرتم

جایز نداشته‌ست کسی هجر دائمی
من مفتی مسائل کیش محبتم

وحشی منم مورخ زندانیان هجر
زیرا که دیر سالهٔ زندان حسرتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۰۴
گوهر بعدی:غزل ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.