هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از عرفی شیرازی، به موضوع عشق الهی و دوری از نامحرم در حریم دل می‌پردازد. شاعر از درد فراق، پاکدامنی در عشق، و ناپسندی حضور نامحرمان در حریم عاشقان سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به می‌نوشی و غفلت یاران دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی عمیق و استعاره‌های شراب و می‌نوشی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۵

عشق چون آمد به دل در سینه غم نامحرم است
در دیار حاکم عادل ستم نامحرم است

اهل دل را نقش پا گر در حرم نامحرم است
من به جایی می روم کانجا قدم نامحرم است
وز مقامی حرف می گویم که دم نامحرم است

خویش را ای گل به چشم عندلیبان جا مکن
دیده اغیار را روشن به خاک پا مکن

بهر طعن ما اسیران دفتری انشا مکن
ما اگر مکتوب ننوشتیم عیب ما مکن
در میان راز مشتاقان قلم نامحرم است

هر که چون من دیده خود را کند بر روی دوست
سجده گاه او نباشد جز خم ابروی دوست

بوالهوس را نیست ره در صحبت دلجوی دوست
جای هر تر دامنی نبود حریم کوی دوست
پاکدامن هر که نبود در حرم نامحرم است

ساقیا از عشرت می پیش من بکشا دهن
چون صراحی خنده یی دارم به حال خویشتن

خون دل می نوشم و با کس نمی گویم سخن
ای انیس عشق طعن بی غمی بر من مزن
حالتی دارم به یاد او که غم نامحرم است

بس که می ریزد به چشم خون حسرت بر کنار
بر سر مژگان من چون شمع باشد شعله یار

در فراق یوسف گل پیرهن یعقوب وار
خوشدلم گر دیده من شد سفید از انتظار
کز پی دیدار جانان دیده هم نامحرم است

سیدا از صحبت ما دردمندان غافلند
باده گلبرگ در جوش است و رندان غافلند

ما چنین با عیش مشغولیم و یاران غافلند
عرفی از بزم نشاط ما حریفان غافلند
هر کجا ما جام می گیریم جم نامحرم است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: مسمط
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.