هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا، توصیفی شورانگیز از معشوق و تأثیر عمیق او بر شاعر است. با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، شاعر از جذابیت‌های معشوق، مستی عشق، و از دست دادن عقل و هوش در برابر او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق، همراه با استعاره‌های پیچیده، برای درک بهتر به بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی نیاز دارند. همچنین، برخی مضامین مانند مستی و از دست دادن هوش ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۶۲

سویم آن بت بدخو دوش با درنگ آمد
با لب چو گل خندان بهر صلح و جنگ آمد

سرخوش و غزلخوانان با رباب و چنگ آمد
شب که مست و در بزمم یار شوخ و شنگ آمد
صبر شد گریبان چاک شیشه ام به سنگ آمد

جلوه را سرافرازی داد قد رعنایش
کرد فتنه را بیدار خواب چشم شهلایش

دیده محو رخسارش هوش مست سودایش
بس که سینه لبریز است از می تماشایش
بر طپیدن دل جای همچو غنچه تنگ آمد

زلف همچو زنارش شیخ را ز مأوا برد
دست بسته زاهد را جانب کلیسا برد

خط ز رخ برون آورد عقل و هوش از ما برد
نوبهار ناز آمد دین و دل به یغما برد
شوخ جلوه بدمستم گویی از فرنگ آمد

آمد و قدح بر دست بر سر من مفلس
چهره چون گل رعنا چشم چون گل نرگس

انجمن پریشان شد شمع شد به غم مونس
یاد زلف عنبرسا شب برون شد از مجلس
بر عذار گلفامش رفته رفته رنگ آمد

هر که در جهان آمد خویش را به دریا زد
سر به کنج گمنامی عاقبت چو عنقا زد

پشت پای در عالم سیدا چو عیسی زد
همچو عارف بی خود دست او به دنیا زد
هر که از عدم اینجا بهر نام و ننگ آمد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مسمط
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.