۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱ - چرچین فروش

بت چرچین فروشم زد به سنگ آئینه را رویش
ز غیرت ماه نو را سوخته چقماق ابرویش

چو شانه پیش او با صد زبان خاموش بنشینم
سخن را می کند مقراض لبهای سخنگویش

پی آرایش دکان خود هرگه که بنشیند
چو مروارید غلطان طفل اشک من رود سویش

جدا سازند اگر همچون قلم از بند بندم را
نگردم دور یک ساعت دوات آسا ز پهلویش

مرا ای کاش بودی سیدا نقدی ز هر جنسی
به یک نظاره می کردم نثار طاق ابرویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲ - چرچین فروش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.