هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شیفتگی خود به یک فروشنده چرچین (پارچه‌ای نازک و ظریف) سخن می‌گوید. او توصیف می‌کند که چگونه دیدن فروشنده و شنیدن صدای خریداران، چنان تأثیری بر او می‌گذارد که توانایی دیدن و شنیدن را از دست می‌دهد. شاعر هر روز به دکان فروشنده می‌رود و با اشتیاق فراوان از او سؤال می‌کند، در حالی که از حسادت لب‌های بسته دیگران رنج می‌برد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.

شمارهٔ ۲ - چرچین فروش

به کف چقماق چون برگیرد آن چرچین فروش من
رسد چون سنگ آواز خریداران به گوش من

ز عکس او دکان از بس که چون آئینه روشن شد
ندارد طاقت نظاره او چشم و هوش من

روم در پیش او هر روز پرسم نقد هر جنسی
بود افزونتر از سوداگران جوش و خروش من

به دستش سیدا چون شانه را با صد زبان بینم
در آید در سخن از رشک لب‌های خموش من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱ - چرچین فروش
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳ - چرچین فروش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.