۱۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲ - چرچین فروش

به کف چقماق چون برگیرد آن چرچین فروش من
رسد چون سنگ آواز خریداران به گوش من

ز عکس او دکان از بس که چون آئینه روشن شد
ندارد طاقت نظاره او چشم و هوش من

روم در پیش او هر روز پرسم نقد هر جنسی
بود افزونتر از سوداگران جوش و خروش من

به دستش سیدا چون شانه را با صد زبان بینم
در آید در سخن از رشک لب‌های خموش من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱ - چرچین فروش
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳ - چرچین فروش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.