هوش مصنوعی: شاعر از بخت بد و ناملایمات زندگی خود شکایت می‌کند و بیان می‌کند که به دلیل چشم‌زخم و بداقبالی، از جایگاه و آرامش خود افتاده و آواره شده است. او احساس می‌کند که هیچ‌کس از رفتار او ناراحت نمی‌شد اگر بخت بد او را همراهی نمی‌کرد. شاعر حال خود را توصیف می‌کند که قابل شرح نیست و از وحشی‌ای ساده‌رو سخن می‌گوید که می‌خواهد به او برسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل ۳۲۹

رشک می‌بردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من

طایری بودم من و غوغای بال افشانیی
چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من

بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت
ورنه کس هرگز نمی‌رنجیده از افعال من

گشته‌ام آواره سد منزل ز ملک عافیت
می‌دواند همچنان بخت بد از دنبال من

ساده رو وحشی که می‌خواهد به عرض او رسید
آنچه هرگز شرح نتوان کرد یعنی حال من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۲۸
گوهر بعدی:غزل ۳۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.