هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس خواری و گرفتاری خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که از همه کس بی‌یارتر و بی‌کس‌تر است. او از معشوق خود می‌خواهد که به حال او رحم کند و چاره‌ای برایش بیندیشد. شاعر همچنین از ستمکاری معشوق شکایت می‌کند و از طبیب خود می‌خواهد که به حال او رسیدگی کند، زیرا هر روز حالش از دیروز بدتر می‌شود.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان احساسات شدید و شکایت از ستمکاری نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل ۳۳۵

پیش تو بسی از همه کس خوارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من

روزی که نماند دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادار ترم من

بر بی کسی من نگر و چارهٔ من کن
زان کز همه کس بی کس و بی‌یارترم من

بیداد کنی پیشه و چون از تو کنم داد
زارم بکشی کز که ستمکار ترم من

وحشی به طبیب من بیچاره که گوید
کامروز ز دیروز بسی زارترم من
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۳۴
گوهر بعدی:غزل ۳۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.