هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از رنج‌ها و غم‌های خود سخن می‌گوید و از اجل می‌خواهد که او را از زندان غم آزاد کند. او به داستان‌های عاشقانه‌ی معروف مانند فرهاد و شیرین، لیلی و مجنون اشاره می‌کند و از عشق و رنج‌های آن می‌گوید. شاعر همچنین از غفلت و بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند و از او می‌خواهد که گاهی به یاد او باشد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اشاره به داستان‌های پیچیده‌ی ادبیات کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل ۳۳۷

ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن
سعی دارد محنت هجران تو هم امداد کن

عیش خسرو چیست با شیرین به طرف جوی شیر
رحم گو بر جان محنت دیدهٔ فرهاد کن

ناقهٔ لیلی به سرعت رفت و از آشفتگی
راه گم کردست مجنون ای جرس فریاد کن

ای که یک دم فارغ از یاد رقیبان نیستی
هیچ عیبی نیست ما را نیز گاهی یاد کن

غافلی وحشی ز ترک چشم تیر انداز او
تیر جست ای صید غافل چشم بر صیاد کن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۳۶
گوهر بعدی:غزل ۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.