هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و اشتیاق شاعر به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از آرزوی دیدار معشوق، تأثیر زیبایی‌های او بر جانش، و تسلیم شدن در برابر عشق او صحبت می‌کند. او از زلف معشوق، خنده‌های شیرینش، و حتی دردهای ناشی از این عشق یاد می‌کند و نشان می‌دهد که کاملاً تسلیم احساساتش شده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل ۳۴۹

آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو
منصب پاسبانیم داده به گرد کوی تو

چیست اشاره چون زیم حکم چه می‌کند بگو
در بد و نیک عشق من رد و قبول خوی تو

پای فرشته چون مگس برده فرو در انگبین
خنده که شهد ریخته در ره گفت وگوی تو

زان خم زلف می‌کشد منت بند جادوان
گردن جان من که شد طوق پرست موی تو

می‌گذری و داشته دست نیاز پیش رو
چشم گدا نگاه من فاتحه خوان روی تو

صاف سر خم ترا نیست قرابه کش بسی
راضیم ار به من رسد درد ته سبوی تو

وحشی اگر نه رشک زد دست نگار خویشتن
گریه که می‌کند گره در گذر گلوی تو
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۴۸
گوهر بعدی:غزل ۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.