هوش مصنوعی:
این متن عرفانی-فلسفی به موضوعاتی مانند وجود خدا، نظم جهان، معرفت الهی، عشق به حقیقت، و جایگاه انسان در برابر ذات حق میپردازد. شاعر با استدلالهای مختلف اثبات میکند که جهان بدون خالق نمیتواند وجود داشته باشد و شناخت خداوند تنها از طریق دل و معرفت ممکن است. همچنین بر اهمیت عشق به حقیقت، بیخودی در راه خدا، و برتری عرفان اسلامی تأکید میشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و جوانان با سطح بلوغ فکری مناسب امکانپذیر است. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفسیر دارند و ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشند.
شمارهٔ ۱۰ - در مدح امیرالمؤمنین امام المتقین حضرت علی علیهالسلام
آنکه میگوید مؤثر بهر این آثار نیست
راستی از نعمت انصاف برخوردار نیست
کی توان گفتن شود موجود بی موجد پدید
نقش بینقاش نبود خانه بیمعمار نیست
دست استادی به گردش آورد پرگار را
گرچه خط پیدا ز پرگار است از پرگار نیست
بر بیاض نامه ای جز با بنان خط نویس
این بود ثابت که هرگز خامه ای سیار نیست
بیوجود ناظمی قادر به تصدیق خرد
نظم حاصل در مدار گنبد دوار نیست
این همه گردندهٔ مطلق عنان را در مسیر
یک سر مو اختلاف سیر در ادوار نیست
محدثی باید جهان را کان بود ذاتی قدیم
وین حقیقت مختفی نزد الوالابصار نیست
بر جمیع ماسو الله فیض یزدان جاری است
در تمام کارها جز لطف حق در کار نیست
معرفت حاصل کن و حق را به چشم دل ببین
ورنه در این بارگه بیمعرفت را بار نیست
ذات حق از کفر و از ایمان ما مستغنی است
شاد و پژمان هیچ از اقرار و ز انکار نیست
نفع و ضر در کفر و ایمان هرچه هست از بهر ماست
بهر حق سود و زیانی اندر این بازار نیست
بیخودی آور به دست از بیخدایی دم مزن
نفس خود بین راز خود بینی به حق اقرار نیست
گر شود روشن به نور معرفت چشم دلت
غیر او بینی در این دیر کهن دیار نیست
گوش جان گر آشنا شد با نوای کاینات
نغمه ای جز نغمه ی منصور در این دار نیست
مکتب عرفان حق را در جهان آموزگار
بهتر از فخر رسولان احمد مختار نیست
بعد احمد شیر حق شاه ولایت رهبر است
هیچکس چون او به عالم عالم اسرار نیست
گر تو بر حق و حقیقت عاشقی روسوی وی
عاشقان را کار با یار است با اغیار نیست
دیگری چون دیگران مگزین بر او مگذر ز حق
مسند کرار جای مردم فرار نیست
گر نباشد سبحه در گردش به ذکر نام او
هیچ فرقی در میان سبحه و زنار نیست
گاه نزع جان ببیند هرکسی رخساروی
امتیاز مؤمن و کافر در این دیدار نیست
وین عجب نبود که بیند طلعت او در حیات
هرکه را آیینه ی دل محو در زنگار نیست
گر خدا نبود خدا را هست آن شه خانه زاد
هیچکس را نزد حق این رتبت و مقدار نیست
من چه گویم وصف آن ذاتی که از روی یقین
در خور وصفش کسی جز ایزد دادار نیست
یا علی بر آستانت بندهٔ شرمنده را
هست حاجتها ولیکن حاجت گفتار نیست
از تو حل مشکلات خویش میجوید صغیر
ای که کاری با وجود قدرتت دشوار نیست
راستی از نعمت انصاف برخوردار نیست
کی توان گفتن شود موجود بی موجد پدید
نقش بینقاش نبود خانه بیمعمار نیست
دست استادی به گردش آورد پرگار را
گرچه خط پیدا ز پرگار است از پرگار نیست
بر بیاض نامه ای جز با بنان خط نویس
این بود ثابت که هرگز خامه ای سیار نیست
بیوجود ناظمی قادر به تصدیق خرد
نظم حاصل در مدار گنبد دوار نیست
این همه گردندهٔ مطلق عنان را در مسیر
یک سر مو اختلاف سیر در ادوار نیست
محدثی باید جهان را کان بود ذاتی قدیم
وین حقیقت مختفی نزد الوالابصار نیست
بر جمیع ماسو الله فیض یزدان جاری است
در تمام کارها جز لطف حق در کار نیست
معرفت حاصل کن و حق را به چشم دل ببین
ورنه در این بارگه بیمعرفت را بار نیست
ذات حق از کفر و از ایمان ما مستغنی است
شاد و پژمان هیچ از اقرار و ز انکار نیست
نفع و ضر در کفر و ایمان هرچه هست از بهر ماست
بهر حق سود و زیانی اندر این بازار نیست
بیخودی آور به دست از بیخدایی دم مزن
نفس خود بین راز خود بینی به حق اقرار نیست
گر شود روشن به نور معرفت چشم دلت
غیر او بینی در این دیر کهن دیار نیست
گوش جان گر آشنا شد با نوای کاینات
نغمه ای جز نغمه ی منصور در این دار نیست
مکتب عرفان حق را در جهان آموزگار
بهتر از فخر رسولان احمد مختار نیست
بعد احمد شیر حق شاه ولایت رهبر است
هیچکس چون او به عالم عالم اسرار نیست
گر تو بر حق و حقیقت عاشقی روسوی وی
عاشقان را کار با یار است با اغیار نیست
دیگری چون دیگران مگزین بر او مگذر ز حق
مسند کرار جای مردم فرار نیست
گر نباشد سبحه در گردش به ذکر نام او
هیچ فرقی در میان سبحه و زنار نیست
گاه نزع جان ببیند هرکسی رخساروی
امتیاز مؤمن و کافر در این دیدار نیست
وین عجب نبود که بیند طلعت او در حیات
هرکه را آیینه ی دل محو در زنگار نیست
گر خدا نبود خدا را هست آن شه خانه زاد
هیچکس را نزد حق این رتبت و مقدار نیست
من چه گویم وصف آن ذاتی که از روی یقین
در خور وصفش کسی جز ایزد دادار نیست
یا علی بر آستانت بندهٔ شرمنده را
هست حاجتها ولیکن حاجت گفتار نیست
از تو حل مشکلات خویش میجوید صغیر
ای که کاری با وجود قدرتت دشوار نیست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹ - در تهنیت عید مولود مهدی موعود علیه صلواتالله الملک المعبود
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱ - در منقبت امام المتقین امیرالمؤمنین اسدالله الغالب علی علیهالسلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.