هوش مصنوعی: این شعر یک مدیحه‌سرایی عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر به ستایش معشوق (یا ممدوح) می‌پردازد و او را با عناصر طبیعی مانند آفتاب، ماه، و گل‌ها مقایسه می‌کند. شاعر از زیبایی‌های معشوق، مانند رخسار، موی، و چشم‌هایش سخن می‌گوید و او را منشأ نور و روشنایی می‌داند. همچنین، در بخش‌هایی از شعر، به ستایش یک پادشاه یا شخصیت برجسته نیز پرداخته شده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عرفانی و ادبی پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به دانش ادبی نسبتاً بالایی نیاز دارند.

شمارهٔ ۹ - در تهنیت عید مولود مهدی موعود علیه صلوات‌الله الملک المعبود

ای منفعل تو را ز رخ انور آفتاب
از ذره ای به پیش رخت کمتر آفتاب

گر پرتوی بخوانمش از عکس روی تو
این رتبه را به خود نکند باور آفتاب

روز ازل اگر نه ز طبع تو خو گرفت
افشاند از چه تا به ابد آذر آفتاب

چشمان نیم‌خواب تو ماند به رخ همی
چون نیم بار نرگس شهلا در آفتاب

این زلف سر کج است به گرد عذار تو
یا جا گرفته در دهن اژدر آفتاب

بردی گلاب و شانه چو ای مه به کار زلف
یک باره شد نهفته به مشک تر آفتاب

هرکس که دید ابروی خونریز در رخت
گفت ای عجب گرفته به کف خنجر آفتاب

با مهر و مه چه کار مرا ز آنکه روی تو
هست این طرف مه آن طرف دیگر آفتاب

از چهره روزداری و از خط و خال شب
از سینه صبح داری و از منظر افتاب

ای آفتاب روی در این صبح عید خیز
ریز از صراحیم بدل ساغر آفتاب

صبح است ووه چه صبح صبیحی کز آن گرفت
نور و ضیاء و تابش و زیب وفر آفتاب

صبحست و وه چه صبح شریفی که شد سبب
این صبح تا که خلق شد از داور آفتاب

صبحست و وه چه صبح که گاه طلوع آن
ناگه بزد ز برج هویت سر آفتاب

بدری به نیمه مه شعبان طلوع کرد
کش پرتوی بود ز رخ انور آفتاب

سلطان عصر داور دنیا و دین که هست
مأمور امر نافذ آن سرور آفتاب

شاهی که سکه تا مگر از نام وی خورند
مه گشته جمله سیم و سراسر زر آفتاب

بر چار جوشن فلک آرد چسان شکاف
وام ار ز تیغ او نکند جوهر آفتاب

امروز هرکه سایه نشین لوای اوست
بر سر نتابدش به صف محشر آفتاب

بر خاک پای او چو زند بوسه هر صباح
بر فرق اختران همه شد افسر آفتاب

چرخ است سبزه‌زار وی انجم شکوفه‌اش
ماهش گل سفید و گل اصفر آفتاب

در باختر همین نه به حکمش نهان شود
کز امر اوست سر زند از خاور آفتاب

در پرده است و بر همه شامل عطای او
تابد ز پشت ابر به بحر و بر آفتاب

ای ابر رحمتی که شد از غایت صفا
اندر وجود طیب تو مضمر آفتاب

خاکیم ما و رو به تو داریم ای که تو
یک رو بخاک داری و یک رو بر آفتاب

در زیر سایه ی تو صغیر این چکامه را
از خامه ریخت یکسره بر دفتر آفتاب
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸ - در تهنیت عید مولود مولی الکونین ابی‌الحسنین علی علیه‌السلام
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰ - در مدح امیرالمؤمنین امام المتقین حضرت علی علیه‌السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.