هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و مذهبی، به ستایش حضرت علی(ع) و جایگاه والای ایشان در عالم هستی می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، علی(ع) را نوربخش عالم، پناهگاه انبیا، و محور اصلی آفرینش معرفی می‌کند. همچنین، عشق به ایشان را تنها راه رسیدن به حقیقت و سعادت می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات خاص ادبیات عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

شمارهٔ ۳۶ - قصیده در مدح حضرت مولی‌الموالی علی علیه‌السلام

غیر انسان هرچه باشد ظل انسانست و بس
معنی انسان همانا شاه مردان است و بس

هست هستی فی المثل جسمیکه دروی جان علیست
وین بود روشن که بود جسم از جانست و بس

هرکه خود را سوخت بیباکانه چون پروانه دید
شمع بزم آفرینش شیر یزدان است و بس

لفظ ایمان را هزاران معنی ار بینی بهل
عشق او بگزین که این معنی ایمانست و بس

گوهر مهر وی ارداری بدل رو شاد زی
زانکه در محشر همین گوهر درخشانست و بس

مدح او میخوان بتوریه و بانجیل و زبور
تا نگوئی وصف او آیات قرآنست و بس

در شب معراج احمد در خود و در عرش و فرش
دید هرجا بنگرد حیدر نمایانست و بس

خاک راه اهل عرفان شو تو هم او را ببین
زانکه این دولت نصیب اهل عرفانست و بس

انبیا و اولیا را فیض از او می‌رسد
نوربخش انجم آری مهر تابانست و بس

آدم و ادریس و شیث و هود را باشد مجیر
نی پناه نوح و داود و سلیمانست و بس

در دل ماهی بدریا مونس یونس هم اوست
نی انیس یوسف اندر چاه و زندانست و بس

خاک درگاهش حیات جاودان بخشد بلی
مایه عمر ابد این آب حیوانست و بس

از زبان پور مریم هم بود ناطق به مهد
همسخن در طورنی با پور عمرانست و بس

هیچ دانی از چه گردون را دمی نبود قرار
مرتضی را در پی انجام فرمانست و بس

مهر با آن گرم جولانی به میدان وجود
شاه ملک انما را گوی چو گانست و بس

در وان من شئی تحقیق ار رود هر ذره را
بر امیرالمؤمنین بینی ثنا خوانست و بس

حضرتش را کرده میکائیل از جان چاکری
اندر این درگه نه جبرائیل دربانست و بس

از ازل گسترده خوان نعمت او تا ابد
اولین و آخرین را رزق از این خوانست و بس

هفت دریا پیش بحر لطف او دانی که چیست
جدولی اندر کنار بحر عمانست و بس

هست کیهانرا هم او فرمانده و فرمانروا
نی که تنها حکم او جاری بکیوانست و بس

هشت خلد و هفت اختر شش جهت زو برقرار
نی قوام پنج حس و چار ارکانست و بس

میکند ثابت ملاقاتش بگاه نزع جان
اینکه جان جمله را آنشاه جانانست و بس

یا علی ای آنکه اندر کشور غیب و شهود
شخص عالیجاه ذوالعز تو سلطانست و بس

جنت و نیران ندانم چیست اندر کیش من
قرب تو جنت بود بعد تو نیرانست و بس

کردهٔی لاهوتیان را نیز مات خویشتن
عقل ناسوتی نه تنها در تو حیرانست و بس

در بیابان غمت بس خضرها سرگشته‌اند
وادی حیرت همانا این بیابانست و بس

نی همین پروانه سوزد از شرار عشق تو
بلکه بلبل هم ز سودای تو نالانست و بس

خسرواشاها صغیر آن بندهٔ شرمنده‌ات
کش بدرد بید و الطف تو درمانست و بس

سال و ماه و هفته و روز و شب از درگاه تو
هرچه بر او میرسد اکرام و احسانست و بس

سالها باشد که باشد غرق بحر رحمتت
هم بخوان نعمتت تا هست مهمانست و بس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۳۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵ - در تهنیت عید مولود ولی ذوالمنن
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷ - در میلاد مسعود حضرت ثامن الائمه علیه‌السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.