۱۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲

ساقیا بی تکلف آر شراب
بین الا حباب تقسط الآداب

با شتاب آرمی درنگ مکن
که بود عمر درگذر به شتاب

ای که افسوس عمر رفته خوری
باقی عمر خویش را دریاب

قدر آب آن زمان شود معلوم
پیش ماهی که دور ماند از آب

هر دم آرم به یاد زلف بتان
بس بپیچم به خود شوم بی تاب

عشق باشد سه حرف و تفسیرش
درنگنجد بصد هزار کتاب

بسبب دل مبند و راهی جوی
از سبب بر مسبب الاسباب

دیده واکن که اندر این صحرا
مینماید تو را چو آب سراب

چون صغیر ار نجات میجوئی
رو ز درگاه هشت و چار متاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.