هوش مصنوعی:
شاعر از ساقی میخواهد با دادن شراب، او را مانند دور زمانه خراب کند. او از عشق یارش میگوید که جانش را کباب کرده و صبر و تابش را ربوده است. حتی آفتاب در مقابل رخ یارش مانند ماه در برابرش کمفروغ است.
رده سنی:
18+
اشاره به مصرف شراب و مضامین عاشقانهای که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۴۳
بیا ساقی از یک دو جام شراب
مرا کن چو دور زمانه خراب
کنی تا خرابم به کلی بده
شرابم شرابم شرابم شراب
به هر گوشهای فتنهای خواسته است
مگر یار بگشوده چشمان ز خواب
به آتش رخی کارم افتاده است
که از عشق او گشته جانم کباب
چه تاب بر سر زلف پرچین او
بدیدم بدادم ز کف صبر و تاب
به پیش رخش آفتاب فلک
بود همچو مه در بر آفتاب
نه تنها ربوده است تاب از صغیر
که برده است صبر از دل شیخ و شاب
مرا کن چو دور زمانه خراب
کنی تا خرابم به کلی بده
شرابم شرابم شرابم شراب
به هر گوشهای فتنهای خواسته است
مگر یار بگشوده چشمان ز خواب
به آتش رخی کارم افتاده است
که از عشق او گشته جانم کباب
چه تاب بر سر زلف پرچین او
بدیدم بدادم ز کف صبر و تاب
به پیش رخش آفتاب فلک
بود همچو مه در بر آفتاب
نه تنها ربوده است تاب از صغیر
که برده است صبر از دل شیخ و شاب
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.