هوش مصنوعی:
این متن یک گفتگوی شاعرانه بین عاشق و معشوق است که در آن عاشق از درد عشق و وابستگی خود میگوید و معشوق پاسخهایی حکیمانه و معنوی میدهد. معشوق تأکید میکند که عشق او جهانی است و محدود به فرد خاصی نیست، و رهایی از تعلقات دنیوی را شرط نزدیکی به او میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۶۹
گفتم کمند عشق تو در گردن منست
گفت این کمند خلق جهانرا بگردنست
گفتم ز درد عشق تو کاهیده شد تنم
گفتا میان ما و تو حایل همین تنست
گفتم براه عشق شد آلوده دامنم
گفتا خموش این ره هر پاکدامن است
گفتم ز دوستان تو خواهم نشانه ئی
گفت: آنم است دوستکه با خویش دشمنست
گفتم سخن زار من و خوبان آن کنند
گفت از منست آنچه حلاوت به ار من است
گفتم صغیر خواست ز حسن تو جلوهٔی
گفتا بهر چه مینگرد جلوه من است
گفت این کمند خلق جهانرا بگردنست
گفتم ز درد عشق تو کاهیده شد تنم
گفتا میان ما و تو حایل همین تنست
گفتم براه عشق شد آلوده دامنم
گفتا خموش این ره هر پاکدامن است
گفتم ز دوستان تو خواهم نشانه ئی
گفت: آنم است دوستکه با خویش دشمنست
گفتم سخن زار من و خوبان آن کنند
گفت از منست آنچه حلاوت به ار من است
گفتم صغیر خواست ز حسن تو جلوهٔی
گفتا بهر چه مینگرد جلوه من است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.