هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و اسارت به معشوق سخن می‌گوید. او خود را شیرِ در دام غزال معشوق توصیف می‌کند و از هجران و آرزوی وصال می‌نالد. شاعر با تصاویری مانند «چون نی تهی ز خویشم»، «قامتم چو دال» و «زخم خار هجر» رنج‌های عشق را بیان می‌کند و در نهایت، تنها خیال معشوق را در دل خود جای داده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۲۲

شیرم ولی اسیر به دام غزال دوست
چون نی تهی ز خویشم و پر از مقال دوست

در روی خلق دیدهٔ حیرت گشوده‌ام
بینم مگر جمال عدیم المثال دوست

منعم مکن که خاک ره دشمنان شدم
گشتم چنین مگر که شوم پایمال دوست

از بار غم بود الف قامتم چو دال
در آرزوی قامت با اعتدال دوست

صد زخم خار هجر بخوردیم و عاقبت
یک گل نچیده‌ایم ز باغ وصال دوست

دارند مردمان به دل خود بسی خیال
در دل صغیر را نبود جز خیال دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.