هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فداکاری برای معشوق سخن می‌گوید، جایی که هیچ حجاب و مانعی بین او و دوست وجود ندارد. او خود را فدای معشوق می‌کند و هر آنچه از دوست می‌رسد را نیکو می‌داند. همچنین، از زیبایی و جذابیت معشوق و برتری او بر هر نعمت دیگری سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی نیاز به دانش ادبی و فلسفی پایه دارد.

شمارهٔ ۱۳۲

ببزم قرب چو دیدم میانهٔ من و دوست
حجاب و پرده و حائل تصور من و اوست

ز جای جستم و خود را فدای او کردم
که تا نماند کسی در مقام الا دوست

مر اینسخن نپذیرد جز آنکه گوش دلش
رهین زمزمهٔ لا اله الا هوست

فکنده‌ام سر خود را چو گو بمیدانی
که سروران سرافراز را سر آنجا گوست

مرا بکعبه چه خوانی برب کعبه قسم
که سجده گاه من ابروی آن کمان ابروست

هزار مرتبه مینو فدای حور وشی
که یک تبسم او بهتر از دوصد مینوست

صغیر بر تو جفائی اگر ز دوست رسید
منال هر چه که از دوست میرسد نیکوست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.