هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر عشق و اشتیاق شاعر به معشوق و جستجوی آرامش در حضور اوست. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند خاک، گلشن، و میکده، عشق خود را به معشوق نشان می‌دهد و تأکید می‌کند که حضور معشوق هر جایی را بهشت می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند گشایش از طریق لطف الهی و اهمیت کعبهٔ دل دارد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اشارات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۵۱

من و خاک سر آنکوی که دلدار آنجاست
راحت جان و تن آرام دل زار آنجاست

با رخ یار مرا حاجت گلشن نبود
هر کجا یار بود گلشن و گلزار آنجاست

گر کنم خاک در میکده را کحل بصر
نکنم عیب که نقش قدم یار آنجاست

روز و شب حلقه صفت بر در آن عیسی دم
چون ننالم که دوای دل بیمار آنجاست

گر گشایش طلبی جو ز در پیر مغان
کانکه لطفش بگشاید گره از کار آنجاست

همچو خورشید که نورش همه جا جلوه گر است
هر کجا میروم آن دلبر عیار آنجاست

یوسفا حسن تو را مردم کنعان نخرند
جانب مصر روان شو که خریدار آنجاست

نیست از کعبهٔ گل ره بمقام مقصود
رهرو کعبهٔ دل باش که دلدار آنجاست

داشت اندیشه صغیر از صف حشر و خردش
گفت تشویش مکن حیدر کرار آنجاست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.