هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از دوری و حسرت دیدار یار سخن میگوید و از نعمتهایی که در دسترس دیگران است، اما از او دور مانده، اظهار ناراحتی میکند. او به پادشاهان و نیکوکاران اشاره میکند که مستقل از فرمان دیگران عمل میکنند. در پایان، شاعر از هجران یار خود رنج میبرد و آرزو میکند که یارش زنده بماند و به زندگی او معنا بخشد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل ۳۸۷
من و از دور تماشای گلستان کسی
به نسیمی شده خرسند ز بستان کسی
در نظر نعمت دیدار و به حسرت نگران
دستها بسته و مهمان شده برخوان کسی
زیر بار سرم این دست بفرساید به
ز آنکه دستیست که دور است ز دامان کسی
پادشاهان و نکویان دو گروه عجبند
که نبودند و نباشند به فرمان کسی
وحشی از هجر تو جان داد، تو باشی زنده
زندگی بخش کسی عمر کسی جان کسی
به نسیمی شده خرسند ز بستان کسی
در نظر نعمت دیدار و به حسرت نگران
دستها بسته و مهمان شده برخوان کسی
زیر بار سرم این دست بفرساید به
ز آنکه دستیست که دور است ز دامان کسی
پادشاهان و نکویان دو گروه عجبند
که نبودند و نباشند به فرمان کسی
وحشی از هجر تو جان داد، تو باشی زنده
زندگی بخش کسی عمر کسی جان کسی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۳۸۶
گوهر بعدی:غزل ۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.