هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر نگرش شاعر به زندگی، عشق، و رهایی از غم‌هاست. او خانهٔ خمار (می‌خانه) را وطن خود می‌داند و باده را به عنوان غم‌شکن توصیه می‌کند. شاعر از دنیای مادی (سیم و زر) دوری می‌گزیند و عشق را برتر از نصیحت‌های واعظان می‌داند. در پایان، او از یاران می‌خواهد که از غم خود سخن نگویند، زیرا عشق حائل میان آنهاست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی، انتقاد از اجتماع و اشاره به مصرف شراب (به عنوان نماد عرفانی) است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نیاز به توضیح و درک عمیق‌تری داشته باشد.

شمارهٔ ۱۵۹

اگر که خانه خمار دایمم وطن است
عجب مدار که این خانهٔ‌امید منست

گذاری از چه که پشتت ز بار غم شکند
بنوش باده دمادم که باده غم شکنست

بکوی میکده صحبت ز سیم و زر مکنید
که رفته‌ام من و سودا به نقد جان و تنست

مرا نصیحت واعظ چگونه درگیرد
که وعظ او همه اظهار فضل خویشتنست

نه من بخویش کنم عشقبازی ای یاران
بگردن دلم از زلف دلبری رسن است

دلا دگر ز غم خود من سخن مگو با یار
که در میان تو ویار حایل آنسخن است

دو یار چون که هم آغوش می‌شوند آن به
کنند رفع موانع اگر چه پیرهن است

صغیر داشت بدل مطلبی و یارش گفت
چه مطلبست ترا کان به از رضای منست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.