۱۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۰

تعالی الله از این بالا وزین رخ
ندیده کس چنین قامت چنین رخ

کنی روز مرا شب چون نمائی
نهان در زیر زلف عنبرین رخ

ز حیرت نقش بر دیوار گردند
نمائی گر به نقاشان چین رخ

بگیرم زندگی از سر تو بر من
نمائی گر به روز واپسین رخ

کسی کو دیده دارد کی تواند
که یکدم دیده بردارد از این رخ

رخی داری که خورشیدار به بیند
به پیش آن بساید بر زمین رخ

فکند اندر جهانی شور و غوغا
تو را تا با ملاحت شد قرین رخ

ندارد طاقت هجران خدا را
مپوشان از صغیر دلغمین رخ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.