هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق و ارادت خود را به معشوق یا شخصیتی مقدس بیان می‌کند. او از سجده کردن در راه معشوق و آرزوی دیدار او سخن می‌گوید و از لطف و عنایت معشوق سپاسگزاری می‌کند. شاعر همچنین به طولانی بودن مسیر رسیدن به این آرزو اشاره کرده و در نهایت از رسیدن به تماشای وصل ابراز خوشحالی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۳۹۱

کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی
سر اقبال من و پیشهٔ گردن سایی

باز چون آمده از سجده سرش سوده به چرخ
هر که بر خاک درت کرده جبین فرسایی

آن قدر آرزوی سجدهٔ رویت که مراست
در همه روی زمینش نبود گنجایی

دیرتر دولت پابوس تو دریافته‌ام
ز آنکه می‌کرده‌ام از دیده زمین پیمایی

شکرلله که رسیدم به تماشا گه وصل
کردم از خاک درت تقویت بینایی

بردر خویش بگو حرمت چشمم دارند
که به جاروب کشی آمده و سقایی

خواهم از لطف تو باشد نگهی خاصهٔ من
نگهی نی چو نگاه دگران هر جایی

طول منشور بقای ابدی را چکنم
خم ابروی تواش گر نکند طغرایی

وحشیم طوطیم اندر پس آیینهٔ بخت
دایم از شکر عطای تو به شکرخایی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۹۰
گوهر بعدی:غزل ۳۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.