هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد جدایی و نادیده گرفته شدن توسط معشوق شکایت میکند. او آرزو میکند که کسی پیدا شود تا او را از این رنج نجات دهد و به سوی آرامش هدایت کند. همچنین، شاعر از بیتفاوتی معشوق و روزگار سخت خود گلایه میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات جدایی و اندوه نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.
غزل ۳۹۲
چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی
اگر سنگین نبودی گوش او فریادها کردی
کند بیگانگی هر چند گویم شرح غم با او
چه غم بودی اگر خود را به این حرف آشنا کردی
به اغیار آنقدرها میتوانست از وفا دیدن
چه میشد گر زیادی یک نظر هم سوی ما کردی
به تنگیم از جدایی کاشکی میشد یکی پیدا
که ما را رهنمایی سوی اقلیم فنا کردی
اجل گر رحم بر وحشی نکردی شام مهجوری
تو میدانی که غم با روزگار او چها کردی
اگر سنگین نبودی گوش او فریادها کردی
کند بیگانگی هر چند گویم شرح غم با او
چه غم بودی اگر خود را به این حرف آشنا کردی
به اغیار آنقدرها میتوانست از وفا دیدن
چه میشد گر زیادی یک نظر هم سوی ما کردی
به تنگیم از جدایی کاشکی میشد یکی پیدا
که ما را رهنمایی سوی اقلیم فنا کردی
اجل گر رحم بر وحشی نکردی شام مهجوری
تو میدانی که غم با روزگار او چها کردی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۳۹۱
گوهر بعدی:غزل ۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.