۱۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۵

هر آنکو سر بخاک درگه پیر مغان دارد
بیمن اختر فیروزخوش بختی جوان دارد

خلوص‌آور بپیش و جان خلاص از حول محشر کن
که زر تا نیست خالص بیم روز ‌امتحان دارد

گمانم اینکه نفس مطمئنی نیست جز عاشق
که عاشق نی ز دوزخ باک و نی شوق جنان دارد

غلام همت آن عاشقم کز جور جانانه
بجان صد آتش و قفل خموشی بر دهان دارد

سر و سامان ز درویشان مجو دل بر قفس بستن
نه از مرغی است کاندر شاخ طوبی آشیان دارد

جهانرا خواجه خواهد در خط فرمان خویش آرد
تو پنداری ز دیوان قضا خط‌ امان دارد

صغیرا یاد مرک از دل کند مهر جهان بیرون
بیاد آور بهار عمرت اندر پی خزان دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.