هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از غزلیات حافظ است که در آن شاعر از زیبایی معشوق، درد عشق، و ناپایداری دنیا سخن می‌گوید. ابیات پر از تصاویر شاعرانه مانند ریزش زلف معشوق، غمزه‌های خون‌ریز، و اشارات به عناصر طبیعت مانند گلستان و دریا هستند. همچنین، مضامین عرفانی مانند دوری از حرص و طمع و اشاره به شهنشاه نجف (امام علی) نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۲۰۹

زلف از شانه بروی چو قمر میریزد
یا که بر برگ سمن سنبل تر میریزد

هر دلی کی هدف ناوک نازش گردد
غمزه اش خون دل اهل نظر میریزد

گر نقاب افکند از روی جود آنزهره جبین
حسن او آبروی شمس و قمر میریزد

با که گویم که همی کام مرا دارد تلخ
آنکه از قند لبش تنگ شکر میریزد

دامنم رشگ گلستان شده بس دیده بر آن
با خیال رخ او خون جگر میریزد

کی شوم شاد که هر دم پی آزردن من
فلک بوقلمون رنگ دگر میریزد

افتد از قدر چو از مرد هنر گردد دور
می شود زشت ز طاوس چو پر میریزد

گنج بیند چو نشد مایهٔ خود از خجلت
رو نهان می‌کند و خاک به سر میریزد

حرص دزدیست که او را نکنی گر زندان
خون عیسی ز پی بردن خر میریزد

بحر رحمت متلاطم کند آنقطرهٔ اشگ
که ز چشم تو بهنگام سحر میریزد

تا ثنا خوان شهنشاه نجف گشته صغیر
سخنش آب بر روی در و گهر می‌ریزد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.