هوش مصنوعی: این شعر از مولانا یا عارفی دیگر، درباره‌ی بی‌قراری صاحبان نام و آسودگی کسانی است که به دنبال شهرت نیستند. شاعر از غم‌های دنیوی، فریب‌خوردگی انسان‌ها توسط لذت‌های زودگذر، و اهمیت راستی و درستکاری سخن می‌گوید. همچنین، به عشق به امام علی(ع) و جایگاه معنوی او اشاره می‌کند و پایان‌بخش شعر، آرامش درونی بنده‌ی واقعی را توصیف می‌نماید.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی این شعر برای درک و تجربه‌ی بهتر، نیاز به بلوغ فکری و شناختی دارد. همچنین، برخی از اشارات مذهبی و فلسفی ممکن است برای کودکان قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۲۵۱

هر صاحب نامی دمی آرام ندارد
آسوده دل آنکو بجهان نام ندارد

منعم تو و آنخانهٔ پرگندم و صد غم
درویش جوی غصهٔ ایام ندارد

آن مرغ که رقصان شده از دیدن دانه
بیچاره مسکین خبر از دام ندارد

آغاز مکن کجروی ای دوست که هر کار
بیرون رود از راستی انجام ندارد

آن بنده تمامست که بر درگه سلطان
در خدمت خود دیده بر انعام ندارد

با بخت هنر سود دهد بهر تو آری
زحمت مکش ار طالعت اقدام ندارد

ز اسلام ملاف ار بدلت مهر علی نیست
کافر دل تو راه به اسلام ندارد

سلطان نجف آنکه ببام شرف او
ره تا به ابد طایر اوهام ندارد

تا گشت صغیر از دل و جان بندهٔ آنشاه
اندوه ز انبوهی آثام ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.