هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیانگر جستجوی بی‌فرجام در جهان بیرون و یافتن معشوق در درون است. شاعر از جذبه‌های عشق و وحدت وجود سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که تنها عاشقان حقیقی می‌توانند این اسرار را درک کنند. ابیات پایانی به بیان ناگفتنی‌های عشق و ارزش والای میکده عشق (نماد جهان معنویت) می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که برای درک کامل، نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین برخی اشارات مانند 'میکده' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر بدون راهنمایی مناسب، قابل تفسیر نادرست باشد.

شمارهٔ ۲۷۸

آنکه گشتیم و نجستیم در اطراف جهانش
نیک در خویش چو دیدیم بدل بود مکانش

جذبهٔ عشق چنان برده دوئی را زمیانه
که بخود می‌نگرم دیده چو گردد نگرانش

کسی آگاه از این صحبت من نیست جز آنکو
عکس جانانه فتاده است در آئینه جانش

سر دلدار نهان ماند و از اینست که آنرا
بکس ار پیر مغان کرد بیان دوخت دهانش

خواست گوید سخنی شمع از آن راز نهفته
سخنش شعلهٔ آتش شد وزانسوخت دهانش

چیست در میکده عشق که هر کس بدر آید
خوش سبکبار نمایند بیک رطل گرانش

جای یک بوسه زمین آن خود از میکده دارم
بخدا گر بفروشم بهمه ملک جهانش

کیست از منطق گویای تو گوینده صغیرا
که همه کنز معانی و رموز است بیانش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.