هوش مصنوعی:
این شعر از حسرت و اندوه عاشقی میگوید که در مسیر عشق رنج کشیده و ناکام مانده است. شاعر از نگاه نافذ معشوق، درد فراق، و بیقراری دل سخن میگوید و هنر عاشقی را والاترین هنر میداند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در شعر وجود دارد که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای بهکاررفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۷۹
کسی که سرمه نکرد از غبار رهگذرش
نبود اهل نظر خاک عالمی بسرش
بسینه دل ز طپیدن هم او فتاد افغان
که ماند در قفس اینمرغ و ریخت بال و پرش
ببرد حاصل ایام زندگانی خویش
کسی که در همهٔ عمر دید یک نظرش
اگر نه وصف لبش را به غنچه گفت صبا
ز چیست چوندل من گشت پر ز خون جگرش
بود حرام کنند ار سخن ز آب بقا
در آن مقام که صحبت رود ز خاک درش
به روزگار بیاموخت هر کسی هنری
صغیر عاشقی آموخت این بود هنرش
نبود اهل نظر خاک عالمی بسرش
بسینه دل ز طپیدن هم او فتاد افغان
که ماند در قفس اینمرغ و ریخت بال و پرش
ببرد حاصل ایام زندگانی خویش
کسی که در همهٔ عمر دید یک نظرش
اگر نه وصف لبش را به غنچه گفت صبا
ز چیست چوندل من گشت پر ز خون جگرش
بود حرام کنند ار سخن ز آب بقا
در آن مقام که صحبت رود ز خاک درش
به روزگار بیاموخت هر کسی هنری
صغیر عاشقی آموخت این بود هنرش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.