هوش مصنوعی: شاعر در این متن از پریشانی و سیه‌روزی خود می‌گوید و بیان می‌کند که از دوستان و آشنایان نیز کمکی دریافت نمی‌کند. او از عشق و دل‌باختگی سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که حتی از حال خود نیز بی‌خبر است. همچنین، شاعر به موضوعاتی مانند فقر، عفو الهی و نگرانی‌های روزمره اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فقر و پریشانی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۸۴

دوستان با که دهم شرح پریشانی خویش
که چسان گشته سیه روزم از آنزلف پریش

روز از شب ننهم فرق و مسا را ز صباح
دشمن از دوست نمیدانم وبیگانه ز خویش

ناصحم گو ندهد پند که سودی نکند
دل دیوانه کجا وسخن خیراندیش

خواهی ار حال دلم پرس از آنطره که من
روزگاریست ندارم خبری از دل خویش

نه من آشفتهٔ آن طره طرارم و بس
جان نبرده است مسلمانی از اینکافر کیش

کی میسر شود آسایش حال سلطان
گر نباشد پی آسایش حال درویش

تو و اندوختن سیم و زر ای خواجه که ما
بگرفتیم ره فقر و فنا را در پیش

من که دارم گنه آید سوی من عفو اله
زانکه درمان سوی درد آید و مرهم سوی ریش

نیست غم گر نشود کم غم بسیار صغیر
بلکه شاد است که هر لحظه غمش گردد بیش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.