هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق و ارادت عمیق خود به معشوق (که می‌تواند معشوق زمینی یا معنوی باشد) سخن می‌گوید. او از جدایی از زمان و مکان در حضور معشوق، بی‌نیازی به جهان مادی به دلیل داشتن جهانی دیگر در دل، و شکرگزاری برای نعمت‌های عشق می‌سراید. همچنین، اشاره‌ای به صاحب‌الزمان و مکرمت‌های او دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر نیازمند درک و تجربه‌ی زندگی است که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک می‌شود. همچنین، برخی از اصطلاحات و اشارات عرفانی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۹۹

بتی نهفته بخلوت سرای جان دارم
که روز و شب سر طاعت بپای آن دارم

حضور او کندم فارغ از زمان و مکان
نه از زمان خبر آنجا نه از مکان دارم

در این جهانم و بیرون از این جهان عجب است
که من جهان دگر اندرین جهان دارم

شنیدم از دهن بی نشان او سخنی
هزار شکر که از بی نشان نشان دارم

مرا که دیده و دل روشن است از رخ دوست
چه احتیاج به خورشید آسمان دارم

سرشک و آه و غم و غصه درد و رنج و تعب
ز دوست این همه دولت برایگان دارم

بجان دوست نیارم فرو به تاج کیان
سری که پیر مغان را بر آستان دارم

کنار و دامنم از اشک دیده پر گهر است
چه شکرها که من از چشم درفشان دارم

صغیر ز اهل زمان فارغم که در همه حال
نظر به مکرمت صاحب الزمان دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.