هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، عشق و وابستگی به معشوق، مینوشی و مستی، و دوری از مردم بیگانه با عشق را بیان میکند. شاعر به زندگی در میخانه و عشق به جانانه اشاره دارد و از رنجهای عشق و دیوانگی سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و اشاره به شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد. همچنین درک عمیق این شعر نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۳۰۷
چون روز ازل رخت به میخانه کشیدیم
امروز عجب نیست که پیمانه کشیدیم
در حشر چو پرسند ز کردار بگویم
عمری همه را ناز ز جانانه کشیدیم
دیدیم چو زنجیر سر زلف بتان را
فریاد و فغان از دل دیوانه کشیدیم
از طره اش آرند بما تا خبر دل
منت ز صبا گاه وگه از شانه کشیدیم
از سوختن خود به بر شمع عذارش
سدی بره صحبت پروانه کشیدیم
یکتار از آن گیسوی پرچین و گره بود
آنرشته که در سبحهٔ صد دانه کشیدیم
دیدیم چو خلقی همه بیگانه ز عشقد
پا یکسر از آن مردم بیگانه کشیدیم
تا حشر به میخانه مقیمیم صغیرا
چون روز ازل رخت به میخانه کشیدیم
امروز عجب نیست که پیمانه کشیدیم
در حشر چو پرسند ز کردار بگویم
عمری همه را ناز ز جانانه کشیدیم
دیدیم چو زنجیر سر زلف بتان را
فریاد و فغان از دل دیوانه کشیدیم
از طره اش آرند بما تا خبر دل
منت ز صبا گاه وگه از شانه کشیدیم
از سوختن خود به بر شمع عذارش
سدی بره صحبت پروانه کشیدیم
یکتار از آن گیسوی پرچین و گره بود
آنرشته که در سبحهٔ صد دانه کشیدیم
دیدیم چو خلقی همه بیگانه ز عشقد
پا یکسر از آن مردم بیگانه کشیدیم
تا حشر به میخانه مقیمیم صغیرا
چون روز ازل رخت به میخانه کشیدیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.