هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار عاشقانه، تنها معشوق خود را می‌بیند و هر چه در اطرافش است، به نوعی به او مرتبط می‌شود. او از غم عشق شکایت دارد و احساس می‌کند که در کنترل زندگی خود ناتوان است. همه چیز در نگاهش به معشوق ختم می‌شود و هیچ چیز دیگری را نمی‌بیند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۳۰۸

جز رخ دلستان نمی بینم
هیچکس غیر آن نمی بینم

کی کنم چارهٔ غمش که دمی
از غم او‌ام ان نمی بینم

ور بخواهم عنان خودگیرم
در کف از خود عنان نمی بینم

در رهش از کدام خود گذرم
من که خود در میان نمی بینم

با وجودی که بی نشانست او
بجز از او نشان نمی بینم

اینکه جز زلف او ندارم جای
غیر از این آشیان نمی بینم

غیر سودای او ز هر سودا
سودی الا زیان نمی بینم

هر طرف بنگرم صغیر جز او
در نهان و عیان نمی بینم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.