هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر عاشقانه، از رسیدن به معشوق و فداکاریهای خود در راه عشق سخن میگوید. او از رها کردن تسبیح و زنار (نمادهای دین و آیین پیشین)، خرید غم عشق با دل و دین، و دیدن همه معانی زیبایی در صورت معشوق میگوید. در نهایت، او خود را اسیر زلف معشوق و فارغ از دنیا و آخرت توصیف میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به رها کردن آیین و مذهب ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای تحلیل داشته باشد.
شمارهٔ ۳۱۳
ای قبلهٔ جان ما چو بکوی تو رسیدیم
تسبیح بیفکنده و زنار بریدیم
پا بر سر بازار محبت چو نهادیم
با نقد دل و دین غم عشق تو خریدیم
از جان و سرو مال و خرد مذهب و آئین
هر پرده که بد حایل ما و تو دریدیم
اندر صفت حسن هر آن نکته که خواندیم
معنی همه در صورت زیبای تو دیدیم
آخر به کمند سر زلف تو فتادیم
زان پس که بهر بام نشستیم و پریدیم
کردیم فراموش حدیث دو جهان را
تا یکسخن از آن لب جانبخش شنیدیم
بر خاک در پیر مغان سر چو نهادیم
مانند صغیر از دو جهان پای کشیدیم
تسبیح بیفکنده و زنار بریدیم
پا بر سر بازار محبت چو نهادیم
با نقد دل و دین غم عشق تو خریدیم
از جان و سرو مال و خرد مذهب و آئین
هر پرده که بد حایل ما و تو دریدیم
اندر صفت حسن هر آن نکته که خواندیم
معنی همه در صورت زیبای تو دیدیم
آخر به کمند سر زلف تو فتادیم
زان پس که بهر بام نشستیم و پریدیم
کردیم فراموش حدیث دو جهان را
تا یکسخن از آن لب جانبخش شنیدیم
بر خاک در پیر مغان سر چو نهادیم
مانند صغیر از دو جهان پای کشیدیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.