هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید. شاعر از زلف یار، نگاه مست او، و درد فراق می‌نالد و از عشق بی‌پایان خود می‌گوید. همچنین، اشاراتی به صبر، تسلیم، و امید به لطف الهی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و تسلیم در عشق نیاز به درک عاطفی بالاتری دارد.

شمارهٔ ۳۱۴

چون یاد از آن زلف سیه و آنخط زنگاری کنم
سرخ اینرخ چونزعفران از اشک گلناری کنم

بر آنسرم کز جان و دل هستی بپردازم باو
دور است راه عشق و من فکر سبکباری کنم

چشمان مست آن پری من دیده‌ام از چشم خود
گر بیخودم عیبم مکن نتوان که خودداری کنم

تاتاری از آن طره‌ام باشد بکف روزم سیه
گر آرزوی نافهٔ آهوی تا تاری کنم

خو کرده‌ام با زلف او آنسان که مایل نیستم
آزاد خود را یک نفس از این گرفتاری کنم

هر دم که یار آید برم چون جام می‌خندان شوم
هر گه کشد پا از سرم مانند نی زاری کنم

دور از لب لعلش اگر روزی سرشگم کم شود
سازم دل صدپاره خون وزدیده گان جاری کنم

از چشم بیمار بتان دایم بود بیمار دل
یارب من این بیمار را تا کی پرستاری کنم

عزت پس از خواری بود کز خار گل سرمیزند
من آن نیم کاندر جهان اندیشه از خواری کنم

لطف شه مردان صغیر از بهر من کافی بود
گر حیدرم یاری کند من چرخ را یاری کنم
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.