هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از مولانا بیانگر درد فراق و عشق شدید است. شاعر با تصاویر زیبا و استعارههای عمیق، حالتهای روحی خود را در فراق معشوق توصیف میکند. او از سوختن در آتش عشق، بلند شدن از جایگاه دنیوی، و آرزوی وصال سخن میگوید. شعر پر از احساسات عمیق و مضامین عرفانی است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عرفانی و احساسات عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۳۲۲
کی زبام تو من سوخته جان بر خیزم
تا بسنگ اجل از بام جهان برخیزم
باز در خانه فرو آیمت از گوشهٔ بام
آنزمان هم که پی نقل مکان برخیزم
بال بشکستی و پا بستی و دل خستی و باز
میزنی سنگ که برخیز چسان برخیزم
چو نشان گر ز نیم تیر نشینم نه چو تیر
بفشار سر شستی ز کمان برخیزم
حاصل کون و مکان عشق تو و نیست عجب
گر بعشقت ز سر کون و مکان برخیزم
خیز و بر دیدهٔ من سر و قد خویش نشان
بنشین تا برهت از سر جان برخیزم
غیر من پرده میان من و او نیست صغیر
خرم آنروز که من هم ز میان برخیزم
تا بسنگ اجل از بام جهان برخیزم
باز در خانه فرو آیمت از گوشهٔ بام
آنزمان هم که پی نقل مکان برخیزم
بال بشکستی و پا بستی و دل خستی و باز
میزنی سنگ که برخیز چسان برخیزم
چو نشان گر ز نیم تیر نشینم نه چو تیر
بفشار سر شستی ز کمان برخیزم
حاصل کون و مکان عشق تو و نیست عجب
گر بعشقت ز سر کون و مکان برخیزم
خیز و بر دیدهٔ من سر و قد خویش نشان
بنشین تا برهت از سر جان برخیزم
غیر من پرده میان من و او نیست صغیر
خرم آنروز که من هم ز میان برخیزم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.