هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید، با اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند وحدت، فداکاری، و دوری از دنیای مادی. شاعر از عشق به معشوق و رسیدن به او با وجود رنج‌ها سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که دو بیگانه نمی‌توانند در یک خانه زندگی کنند. همچنین، مفاهیم عرفانی مانند ترجیح کوی معشوق بر اماکن مقدس و پیمان عشق نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۲۳

سخن از زلف نو گویند دل و شانه بهم
می نمایند دو گم گشته ره خانه بهم

سوختم ز آتش عشق تو ولی خرسندم
که رسیدیم در این ره من و پروانه بهم

آشنای تو بدل غیر تو را ره ندهد
که نسازند بیک خانه دو بیگانه بهم

حرمت کوی تو گر شیخ و برهمن یابند
نفروشند دگر کعبه و بتخانه بهم

شیخ را پای پیمان زده‌ام ساقی کو
تا رساند لب من با لب پیمانه بهم

دوستان بهر من از حالت مجنون گوئید
که خوش آید خبر حال دو دیوانه بهم

در قیامت برهش باز فرو ریزم جان
افتد آنجا چو گذار من و جانانه بهم

کمتر از جغد و غراب اهل جهانند صغیر
که نسازند در این منزل ویرانه بهم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.