۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۶

گر من از هر دو جهان دست بیکبار کشم
کافرم پای اگر از طلب یار کشم

بیکی غمزه تلافی شود از جانب یار
گر هزاران ستم از جانب اغیار کشم

من از آندم که شدم عاشق گل دامن عزم
بکمر بر زده‌ام تا ستم خار کشم

هست در خانه مرا شاخ گل زیبایی
که نه منت دگر از گل نه ز گلزار کشم

نه فلک نیست حجاب نظر من هر گاه
سرمه بر دیده ز خاک در خمار کشم

ساقیا مستم از آن بادهٔ منصوری کن
تا که فریاد اناالحق بسر دار کشم

تا بکی مستی و مستوری از این پس خواهم
رخت رسوائی خود بر سر بازار کشم

بیکی شعله یقین خرمن گردون سوزد
گر من از سینه خود آه شرر بار کشم

بندهٔ عشقم و فارغ چو صغیر از غم دین
نه دگر منت تسبیح و نه زنار کشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.