۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۸

خالت همه دم دانه و زلفت همه دم دام
بر دانه و دامت من و مرغان حرم رام

میم دهن و جیم خم زلف سیاهت
کرده الف قامتم از بار الم لام

ابروی تو و موی توام قبله و زناز
ای آنکه ترا هست صمد روی و صنم نام

ناکام دل من که دمی کام ندادش
لعل تو که دشنام فزون دارد و کم کام

خواهی که چو مرآت سکندر شودت دل
باید که بدست آوری البته چو جم جام

محروم مباش از در میخانه صغیرا
زیرا که در این درگه خاص است نعم عام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.