هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از آرزوهای عاشقانه، یاد یار، غم و امید به آینده سخن می‌گوید. او از مقایسه خود با آینه، داغ عشق و جایگاه خود در نزد مردم و اهل خرابات می‌گوید و در نهایت، خود را سگ درگاه یزدان می‌خواند و امیدش را به او می‌سپارد.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامین عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'اهل خرابات' نیاز به درک بالاتری از ادبیات فارسی دارد.

شمارهٔ ۳۲۹

ببوسهٔ لب ساقی بس آرزو دارم
بسان شیشهٔ می‌گریه در گلو دارم

بیاد چاک گریبان یار و غبغب او
همیشه سر بگریبان غم فرو دارم

چه صورتی تو که من در تو خویش مینگرم
بدان قیاس که آئینه روبرو دارم

ز داغ لاله رخان من که دیده‌ام دریاست
کجا هوای گلستان کنار جو دارم

بنزد خلق اگر خوارم این بس است مرا
که پیش اهل خرابات آبرو دارم

صغیر من سگ درگاه شیر یزدانم
همیشه دیدهٔ‌ امید سوی او دارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.