۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۹

ببوسهٔ لب ساقی بس آرزو دارم
بسان شیشهٔ می‌گریه در گلو دارم

بیاد چاک گریبان یار و غبغب او
همیشه سر بگریبان غم فرو دارم

چه صورتی تو که من در تو خویش مینگرم
بدان قیاس که آئینه روبرو دارم

ز داغ لاله رخان من که دیده‌ام دریاست
کجا هوای گلستان کنار جو دارم

بنزد خلق اگر خوارم این بس است مرا
که پیش اهل خرابات آبرو دارم

صغیر من سگ درگاه شیر یزدانم
همیشه دیدهٔ‌ امید سوی او دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.