هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از مولانا یا یکی از شاعران عرفانی است که به موضوع عشق و وارستگی از تعلقات دنیوی می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که به خاطر عشق، از ننگ و نام بی‌پروا شده است و عشق را بالاتر از هر چیزی می‌داند. همچنین، به مفاهیمی مانند بندگی، تسلیم در برابر معشوق، و تأثیر عشق در پختگی انسان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفسیر دارند و مناسب مخاطبان با سطح بلوغ فکری بالاتر هستند.

شمارهٔ ۳۳۱

چنان به عشق تو وارسته‌ام ز ننگ و ز نام
که ننگ می‌نشناسم کدام و نام کدام

چو موی و روی تو دیدم بهم قرین گفتم
که شب بروز قرین گشته کفر با اسلام

کسیکه عشق ندارد بخامیش شک نیست
گر آتشی نبود از چه پخته گردد خام

بنام یار مکن اکتفا و راه طلب
به پیش گیر کز این ره رسی بصاحب نام

چگونه شکر دل خویشتن گذارم من
که تا ندید دلارام را نگشت آرام

شنیدهٔی که غلام غلام شد محمود
عجب مدار که محمود گشته بود غلام

اگر ایاز به تخت شهی نشست از شاه
قبول‌ امر نمود و به بندگی اقدام

من از کشیدن می‌ناگزیرم ای ناصح
که سیل غم بردم گر ز کف گذارم جام

صغیر از غم بی‌مهری مهی نالد
وگرنه هیچ ندارد بدل غم ایام
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.