هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق و وابستگی کامل او به محبوبش است. شاعر از دنیا بریده و تنها به معشوق می‌اندیشد. او از عشق و مستی و از دست دادن خود در گردش چشمان معشوق سخن می‌گوید و در نهایت، با یاد علی(ع) از بند طلسم‌های عشق رها می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۳۴

شبی که زلف تو ای نازنین فتاد بدستم
ز کاینات بریدم دل و بموی تو بستم

بجز تو روی ارادت بهیچ سوی ندارم
که خاستم ز سر عالمی و با تو نشستم

مرادم اول و آخر توئی و روی تو باشد
چراغ شام ابد آفتاب صبح الستم

تو را ستایم و بس هر که را که من بستایم
تو را پرستم و بس هر چه را که من به پرستم

دهانت از عدم و از وجود برده برونم
نه آگهی دگر از نیست باشد و نه ز هستم

چنان ز گردش چشمت شدم ز دست که مستان
کشند دوش بدوش و برند دست بدستم

مرا ز عشق تو ای مایهٔ‌ امید همین بس
که در کمند تو از قید هر دو کون برستم

بصد طلسم فتادم براه عشق و لیکن
بیمن نام علی آن طلسم‌ها بشکستم

بغیر باده گساران بزم ساقی کوثر
کسی صغیر نداند که من ز جام که مستم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.