هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و شیفتگی شاعر به معشوق (که می‌تواند معشوق زمینی یا الهی باشد) است. شاعر از سودایی و شیدایی خود می‌گوید، از جاویدان شدن با دم مسیحایی معشوق سخن می‌راند و همه‌ی موهبت‌ها و گوهرهای وجودی خود را مرهون معشوق می‌داند. او خود را بنده‌ی مولای خود می‌خواند و از ضعف و ناتوانی خود در این راه سخن می‌گوید، اما امیدوار است که با لطف و توانایی معشوق، راهش روشن شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه‌ی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعارات پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۶۳

خبرم نیست ز سر تا شده سودائی تو
در برم گمشده دل تا شده شیدائی تو

دمت ای پیر مرا زنده جاویدنمود
جان فدای تو و انفاس مسیحائی تو

آنچه از موسی و از طور شنیدم دیدم
همه را از تو و از سینهٔ سینائی تو

گوهری کز پی آن گرد جهان میگشتم
یافتم عاقبت اندر دل دریائی تو

تو ز مولائی خود بندگی من بپذیر
که من از جان شده‌ام بنده مولائی تو

ناتوانم من سودازده‌ ای خضر طریق
دست جان من و دامان توانائی تو

چه دهم شرح غم خویش که سر دل من
همه مکشوف بود در بر دانائی تو

سرمه چشم نما خاک ره پیر صغیر
تا کند خرق حجب قوه بینائی تو
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.