هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی و درد عشق شکایت می‌کند و از بی‌وفایی یار و رنج‌های عاشقی می‌نالد. او احساس می‌کند که یارش جز جفا و بی‌اعتنایی چیزی به او نداده است. شاعر از روزگار و تقدیر نیز گله دارد و احساس می‌کند که آرزوهایش برآورده نشده‌اند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده‌ی انسانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه‌ی شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۷۴

ای یار بکس وفا نکرده
جز جور و جفا بما نکرده

ای درد درون دردمندان
دانسته و اعتنا نکرده

صد درد که‌ آمد و رفتی
درد دل ما دوا نکرده

گفتی که وفا کنی پس از جور
ترسم نکنی خدا نکرده

من کیستم آن بلاکش عشق
اندیشه ز ابتلا نکرده

بر من نگذشته است تا حال
روزی و شبی دعا نکرده

یا رب چه کنم دگر ندارم
تیری ز کمان رها نکرده

بختم که بود بخواب با من
غیریست خود آشنا نکرده

بیدار شود دگر کجا کی
این خفتهٔ دیده وانکرده

رفتند از این دیار یاران
رو هیچ سوی قفا نکرده

مانند صغیر از زمانه
کام دل خود روا نکرده
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.