هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از حضور ناگهانی معشوق در دل و زندگی خود ابراز شگفتی و خوشحالی می‌کند، از رنج‌های هجران می‌گوید و از وفا و مهر معشوق سپاسگزاری می‌کند. همچنین، شاعر به دنبال معشوق خود بوده و اکنون از آمدن او به سوی خود احساس خوشبختی می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک و ارتباط با آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۷۵

ای دلارام که اندر دل ما‌ آمده‌ای
اندر این خانه ندانم ز کجا‌ آمده‌ای

به به ای گنج گرانمایه در این ویرانه
جای کس جز تو نباشد چه به جا آمده‌ای

ما کجا دولت وصل تو کجا پندارم
راه گم کرده و در خانهٔ ما‌ آمده‌ای

جان نثار رهت ای خسرو خوبان که ز لطف
بهر پرسیدن احوال گدا‌ آمده‌ای

چه جفاها که ز هجران تو دیدم صد شکر
که کنون بر سرم از راه وفا آمده‌ای

به از این برگ و نوایی نشناسم که ز مهر
به سراغ من بی‌برگ و نوا آمده‌ای

من نه خود در خم چوگان غمت گو شده‌ام
تو به دنبال من بی‌سر و پا آمده‌ای

گر نخواهی که چو من بوسه زنی بر لب او
به لب ای جان من خسته چرا آمده‌ای

گل‌رخی گر نربوده است قرار از تو صغیر
همچو بلبل ز چه در شور و نوا آمده‌ای
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.